در یک گفت‌وگوی خودمانی در هوای پاییزی آبان‌ماه از دختران جوان پرسیدیم چرا ازدواج نمی‌کنند
وسط یک روز سرد پاییزی اگر یک نفر ناگهان جلو شما را بگیرد و بپرسد ازدواج می‌کنی یا نه، چه جوابی می‌دهید؟ شاید در نگاه اول پاسخ به این سؤال آسان به نظر برسد ولی خیلی از دخترهایی که از آن‌ها این سؤال را می‌پرسیدم برایشان یکباره جواب مثبت و منفی دادن سخت بود. همه پاسخ‌های مثبت و منفی مشروطی داشتند که جالب و شنیدنی و البته تأمل‌برانگیز بود.

پدرم قطعا می‌گوید: بنشین سر جایت بچه!
جوان است. شاید حدود ۲۲ سال داشته باشد. شالی زردرنگی دورگردنش انداخته و سرش توی گوشی موبایل است که جلوش را می‌گیرم و می‌گویم: یک سؤال دارم برای تهیه یک گزارش. می‌خواهم بدانم حاضری ازدواج کنی یا نه. دختر خیال می‌کند که همین الان برایش گزینه هم انتخاب کرده‌ام. نگاهی عجیب می‌کند و بلند می‌خندد. می‌گوید: من که می‌خواهم درس بخوانم! می‌گویم: ماجرا جدی است! واقعا به عنوان یک جوان، حاضری ازدواج کنی یا نه؟ صدایش را صاف می‌کند و خیلی جدی می‌گوید: خب، اگر یک خانه و یک ماشین به همراه آقای داماد بهم بدهند، حتما ازدواج می‌کنم! کمی آرام می‌گیرد و باز می‌گوید: ببینید، الان واقعا شرایط ازدواج خیلی خوب نیست و با شروطی که مادر من چهل سال پیش ازدواج کرده است هیچ دختری ازدواج نمی‌کند! شما به جای اینکه از ما بپرسی ازدواج می‌کنی یا نه، از خانواده‌ها بپرس چرا شرایط را این‌قدر سخت گرفته‌اند.

طلاق به دهه‌هشتادی‌ها رسیده، چرا ازدواج کنیم؟
ملیحه را جلوی مترو میبینم چند کتاب در دست دارد می‌گوید اردیبهشت امسال ۳۰ سالش تمام می‌شود اما برنامه‌ای برای ازدواج ندارد. وقتی می‌پرسم چرا می‌گوید: همین دو هفته پیش شنیدم یکی از دوستانم که اول سال عروسی کرده بوده طلاق گرفته است. به‌ش زنگ زدم گفتم: چرا طلاق گرفتی؟ گفت: ما از اول جفت هم نبودیم. آدم اولش نمی‌فهمد! اصلا ازدواج کردن اشتباه است. پسرها خودشان را طور دیگری نشان می‌دهند تا زن بگیرند!

کاش ذهن ما را درباره ازدواج کمی روشن می‌کردند
مهسادختر جوان دیگری که طلاق را در بیست‌وپنج‌سالگی تجربه کرده است می‌گوید: همیشه فکر می‌کردم ازدواج کردن همین کارهایی است که مادرم انجام می‌دهد: خانه‌داری و این‌طور چیزها، ولی وقتی وارد زندگی مشترک شدم، متوجه شدم افکارم با واقعیت تفاوت دارد. یک وقت‌هایی با خودم می‌گویم کاش در دانشگاه‌ها و مدارس به جای این همه درس غیرقابل‌استفاده کمی ذهن ما را درباره ازدواج روشن می‌کردند تا بدانیم در زندگی مشترک چه خبر است. ما را با قوانین و حقوق زنان آشنا می‌کردند و عواقب آن همه امضا را می‌گفتند تا روز عقد به‌راحتی آن‌ها را انجام ندهیم. به او می‌گویم: کلا بی‌خیال ازدواج می‌شوی؟ می‌گوید: من بدون تحقیق ازدواج کردم و نمی‌دانم در آینده چه تصمیمی خواهم گرفت.

من زندگی کردن بلد نیستم
رویا شاید بیست سال داشته باشد. رک و راست بدون هیچ بهانه‌ای می‌گوید: راستش را بخواهید من اصلا زندگی کردن بلد نیستم. چرا یک نفر را بدبخت کنم؟ نه می‌توانم تعاملات درستی داشته باشم، نه توان تحمل سختی را دارم. به قول قدیمی‌ها در خانه از گل کمتر به من نگفته‌اند. برای همین، این چند سال در دانشگاه کلی مشکل داشتم. فکر می‌کردم همه باید مثل پدر و مادرم باشند ولی الان می‌بینم واقعیت متفاوت است. این شرایط برایم خیلی سخت است ولی چاره‌ای ندارم. از یک طرف خانواده‌ای دارم که نمی‌گذارند دست به سیاه و سفید بزنم و از یک طرف جامعه‌ای که در آن باید خودم بار خودم را به دوش بکشم. به همین علت، می‌گویم بهتر است فعلا ازدواج نکنم که یک نفر دیگر هم با تناقضات من درگیر نشود. از او می‌پرسم: فکر می‌کنی در چه سنی به حل این تناقضات رسیده باشی و بتوانی ازدواج کنی؟ می‌گوید: سن و سالم را نمی‌دانم ولی شاید وقتی چهل‌ساله شدم با یکی که هم‌سن خودم باشد ازدواج کنم. احساس می‌کنم در آن سن خیلی تنها خواهم بود.

هزار راه نرفته
دلایل ازدواج و طلاق را نمی‌شود برای همه به یک چشم دید
کاهش تمایل ازدواج جوانان به ازدواج دستمایه عوامل زیادی است که اقتصاد سردمدار آن است و فرهنگ و عوامل اجتماعی در رتبه‌های بعدی خودنمایی می‌کنند. یک جامعه‌شناس دراین‌باره به ما می‌گوید: نباید ‌مشکلات را یک‌طرفه و یک‌سویه به تماشا نشست. وقتی به جوانی می‌گویند ازدواج کند، باید شرایط را هم برایش فراهم کنند. مسئولان ما به آمار کاهش ازدواج نگاه می‌کنند ولی مشکلات سر راه جوانان را نمی‌بینند و دلایل طلاق را کاوش نمی‌کنند.
فائزه اکبری می‌افزاید: براساس مراجعات و تعاملات، آنچه بیشتر از همه در زندگی افراد باعث بر هم خوردن روابط می‌شود مسائل اقتصادی است. بیکار شدن مرد، کارکردن و خرج کردن زن، مشکلات درآمدی و اسکان و مسکن‌های اجاره‌ای که هر سال قیمت آن‌ها بدون هیچ ضابطه‌ای افزایش می‌یابد از دلایل استقبال نکردن جوانان از ازدواج است. مراجعان زیادی داشته‌ام که با یک شغل معمولی و درآمد نسبتا عادی در حد ماهی ۷ میلیون تومان به شرط داشتن خانه حاضر به ازدواج بوده‌اند.این جامعه‌شناس می‌گوید: سن ازدواج یک عدد تقریبی است که برای دختران حدود بیست سال و برای پسران ۲۵ سال پیشنهاد می‌شود. این پیشنهاد با توجه به سطح هوش اجتماعی عمومی جامعه مطرح می‌شود و جامعیت ندارد. ممکن است افرادی در سنین بالاتر یا پایین‌تر توان تشکیل خانواده و ازدواج را داشته باشند ولی این توان باید با فاکتورهایی بررسی شود و برداشتی از طرف خانواده‌ها نباشد مبنی بر اینکه اگر در زندگی قرار بگیرد با توجه به شرایط توانش هم افزایش می‌یابد. این جامعه‌شناس خاطرنشان می‌کند: تغییر نوع نگاه جوانان به ازدواج برداشتی از سبک زندگی بیگانه و تغییر نوع نگاه آن‌ها نیست. هنوز هم سبک زندگی در جامعه ما آمیخته با سنت‌هاست و آنچه از ازدواج‌گریزی در جامعه دیده می‌شود حاصل ترس از آینده است. آینده‌ای که جوان امروزی می‌بیند طلاق‌هایی است که رفته‌رفته به گروه‌های سنی پایین نزدیک می‌شود و در کنار همه هشدارهایی که دارد این نکته را هم گوشزد می‌کند که خانواده و همه نهادهای آموزشی برای آموختن به جوان و نوجوان امروزی کم گذاشته‌اند.

۲۷ هزار ازدواج و ۱۰ هزار طلاق در خراسان
در سه ماه نخست سال، ۱۲ هزار و ۳۹۲ ازدواج در استان خراسان رضوی ثبت شده و در همین مدت، ۴ هزار و ۷۷۵ طلاق انجام شده است. میانگین سن ازدواج در سه ماه اول سال ۱۴۰۱ برای دختران ۲۳ سال و برای پسران ۲۹ سال بوده است. میانگین سن طلاق در این مدت برای دختران ۳۲ سال و برای پسران ۳۷ سال بوده است. متوسط طول‌ مدت زندگی زناشویی در طلاق‌های ثبت‌شده در سه ماه اول سال ۱۴۰۱ برابر با ۱۰ سال است. تعداد سال‌های زندگی مشترک در طلاق‌های صورت‌گرفته در حال افزایش است.
نویسنده: لیلا جان‌قربان