گاهی یک تغییر در سبک لباس پوشیدن و به اصطلاح استایل اثر بسیار مثبتی در حس خودباوری و خوشایندی زندگی رومزه می‌گذارد. این اقدام به گفته افراد حاضر در این گزارش نه محدودیت سن دارد و نه دیگر شرایط!

به نقل از گاردین، اگر افزایش سن می‌تواند به معنای جسورتر شدن باشد، پس چرا نباید این موضوع در لباس‌های ما منعکس شود؟ سبک پوشش و ظاهر ما با حرکت در زندگی تکامل می‌یابد. مدها می‌آیند و می‌روند وقتی پا به سن می‌گذاریم، ناگهان عبارت «مناسب سن» در همه جا با ما برخورد می‌کند. با این حال برخی انتخاب می‌کنند که کمد لباس‌های قدیمی خود را برای رسیدن به چیزی کاملا متفاوت به هم بزنند.

چه چیزی باعث می‌شود که برخی از افراد سبک زندگی و پوشش خود را متحول کنند، لباس‌های شیک خیابانی، استیریت استایل، را با دامن‌های گشاد و شلوارهای فشن خود را با کت و شلوار عوض کنند؟ به راستی نادیده گرفتن قوانین مد چه احساسی دارد؟

آرلیندا مکینتاش، ۶۴ ساله، نیوجرسی

در طول دهه ۲۰ و اوایل ۳۰ سالگی، آرلیندا معمولا لباس‌های بزرگ، اور سایز، را ترجیح می‌داد تا خود را پنهان کند. وی گفت: «شلوارهای جذب و یک تی‌شرت بزرگ می‌پوشیدم؛ لباس‌هایی که فکر می‌کردم باید بپوشم، تا دیگران متوجه چیز متفاوتی در مورد من نشوند. من یک مادر متاهل بودم که به عنوان مسئول پذیرش در یک شرکت تلویزیون کابلی کار می‌کردم.
در اوایل ۳۰ سالگی، شروع به تغییر دادن و دوخت لباس برای دوستانم کردم تا درآمدم را افزایش دهم. یک روز در خیابانی در نیویورک قدم می‌زدم که تصویر خودم را در انعکاس شیشه‌ها دیدم. متوجه پوششم شدم و فکر کردم به جای لباس پوشیدن برای اینکه مورد توجه یا قضاوت قرار نگیرم، باید لباس بپوشم تا بتوانم شاد باشم. اگر بخواهم به سبک پوشش شخص دیگری بپردازم هم ابتدا باید به لباسی که خودم می‌پوشم افتخار کنم.

فکر کردم زندگی خود یک جشن است من باید از آن لذت ببرم اما لباس‌هایی که می‌خواستم بپوشم وجود نداشتند، بنابراین شروع به طراحی و دوخت این دامن‌ها کردم. من تقریبا یک شبه از یک سبک ابتدایی به استایلی پر زرق و برق ورود کردم. من این احساسی که داشتم را دوست داشتم.

دوختن و پوشیدن این لباس‌ها به من اعتماد به نفس بیشتری می‌داد. در نهایت شغل اولم را رها کردم تا یک طراح تمام وقت شوم. و اکنون به شما می‌گویم: اگر نمی‌خواهید در تصمیم‌گیری جسورانه رفتار کنید، بزرگ‌تر شدن چه فایده‌ای دارد؟ چیزی به نام لباس جوانان یا لباس افراد مسن وجود ندارد – اینها همه پارچه هستند.

ممکن است به عنوان یک زن رنگین پوست بالای ۶۰ سال احساس کنید که باید لباس بپوشید تا تقریبا نامرئی شوید. اما من می‌گویم شما باید با جسارت به این درک برسید که می‌توانید آنچه را که می‌خواهید انجام دهید.

به آنچه هستی افتخار کن

نجات لکیه، ۶۹ ساله، روتردام

نجات که در دهه ۶۰ و ۷۰ در مراکش زندگی می‌کرده، سبک لباس پوشیدنش را شبیه هیپی‌ها آزاد توصیف می‌کند. او می‌گوید: «جذب رنگ‌های روشن می‌شدم و شلوار بوت‌کات و کفش‌های پاشنه‌دار یا لباس‌های گلدار می‌پوشیدم. حس لباس پوشیدن من خیلی آزاد بود و حجاب نداشتم.

در حدود سال ۱۹۸۰، زمانی که ۲۷ ساله بودم، با خانواده به هلند نقل مکان کردیم. سه سال بعد، دخترم را به دنیا آوردم و سبک من تا حد زیادی ثابت ماند. من در مدرسه مهاجران عرب تبار معلم بودم و اولیاء دانش‌آموزان بسیار سنتی‌ بودند. یک دهه بعد، در ۳۷ سالگی، با دین ارتباط پیدا کردم. آرامش قرآن خواندن را درک کردم و سکون پیدا کردم. همان موقع بود که تصمیم گرفتم حجاب داشته باشم و این سبک لباس پوشیدن من را به کلی تغییر داد.

لباس‌های من باید ساده‌تر و بلندتر می‌شد. من با انتخابم و عشق تازه‌ای که به دینم پیدا کردم، احساس قدرت کردم. بعد از چند سال در مدرسه با حجاب، کت و شلوار و کفش پاشنه بلند پوشیدم، شروع به آزمایش رنگ‌ها و پارچه‌های مختلف کردم. من راهی پیدا کردم که با آن سرگرم شوم و در همان حال احساس ناخوشایندی هم نداشته باشم. ۴۴ یا ۴۵ ساله بودم، که مسیر خودم را پیدا کردم؛ از آن زمان استایل من رنگارنگ و راحت شده. من رنگ‌های روشن را انتخاب می‌کنم و حجابم را با لباسم هماهنگ می‌کنم. من حتی جین و کتانی می‌پوشم و با این حال دینم را حفظ می‌کنم – چیزی که در مد نادر است، به‌ویژه برای زنان مسلمان. شعار من این است: با لباسی که می‌پوشید کیف کنید، زیرا اشکالی ندارد که به کسی که هستید افتخار کنید.

از شر همه لباس‌های بی‌فایده خلاص شو

رابرت باتی، ۷۰ ساله، اوبان

پنج سال پیش، زانوی رابرت با در ماشین برخورد کرد و باعث ایجاد یک آسیب دائمی عصبی شد. «آنقدر زانوی من به لمس حساس شد که دیگر نمی‌توانستم شلوار بپوشم. قبل از این حادثه، من فردی با لباس معمولی بودم؛ پیرهن و شلوار و با توجه به موقعیت گاهی جین و تیشرت اما هرگز دوست نداشتم در میان جمع بایستم.

بعد از تصادف، مدام به پوشیدن شلوارک فکر می‌کردم، اما وقتی در زمستان با شلوارک بیرون می‌رفتم، با نظرات تند مردم روبرو می‌شدم و این من را ناراحت و مضطرب کرد.

یکی از دوستان به من پیشنهاد داد کت و دامن سنتی اسکاتلندی بپوشم. در سفری که با همسرم به ادینبورگ داشتم آن را با خودم بردم زیرا لباس مراسم‌ خاص است با این حال متوجه شدم که هم خیلی راحت بود و دیگر با زانویم هم مشکلی نداشتم. امروز من ده دست از این لباس دارم!

زمانی که این تغییر پوشش را آغاز کردم احساس اضطراب می‌کردم، اما اکنون راحتم و تعاملات دلپذیر زیادی با غریبه‌ها دارم. چندی پیش، من از شر همه شلوارهایم خلاص شدم، زیرا نگه داشتن آنها فایده‌ای نداشت. به طرز عجیبی، اجبار به پوشیدن کت باعث شده اعتمادم به خودم بیشتر شود و این حس خوبی است.