1403/01/10

بیا نی نی

سایتی برای نی نی ها و مامانا

انضباط و همکاری برای کودک چه مفهومی دارد؟

انضباط و همکاری برای کودک چه مفهومی دارد؟

انضباط و همکاری برای کودک چه مفهومی دارد؟

با رشد شیرخوار و تبدیل شدن او به یک کودک نوپا بسیاری از والدین فکر کردن و صحبت کردن در زمینه آموزش انضباط را آغاز می کنند. تعجبی ندارد: کودک شما یاد می گیرد که خیلی کارها را انجام دهد و البته همه این کارها نیز از نظر شما مطلوب نیستند.

در محدوده اولین سالگرد تولد

کودک شما که اکنون قادر است کمی راه برود و اندکی صحبت کند مسلما مفهوم کلمه “نه” را می فهمد؛ همچنین قادر است که همکاری با بزرگترها را (حتی در برخی اوقات که واقعا تمایلی به این کار ندارد) آغاز کند. اما او نمی تواند با عصبانیت بزرگترها هنگامی که با آنها همکاری نمی کند کنار بیاید؛ زیرا قادر به درک علت عصبانیت آنها نیست (به نظر او دلیل خاصی برای این عصبانیت وجود ندارد: کار خداست؛ صاعقه است!).

کودک شما نمی تواند بفهمد که کاری که او کرده است یا اتفاقی که افتاده است (ریختن شیر روی پیراهن تمیز شما یا خالی کردن ساک دستی شما) آخرین اتفاق کوچک از سلسله اتفاقاتی بوده که منجر به عصبانیت شما شده است. حتی اگر او تنشها و مشکلات قبلی شما را هم درک کرده بود نمی توانست علت آن را بفهمد: ساعت کوک شده به موقع زنگ نزد، شما صبح دیر از خواب بیدار شدید، کودک را دیر از خواب بیدار کردید، رساندن او به مهدکودک دیر شد و نهایتا دیر سر کار خود رسیدید. او چیز زیادی در مورد احساسات یا کارهای شما نمی فهمد و نباید هم بفهمد. این موارد هنوز به بخشی از نگرانیهای او تبدیل نشده اند. اگر بداخلاقی کنید او ممکن است خنده و بیمزه بازی را شروع کرده و شما را عصبانی تر کند؛ اگر داد و بیداد راه بیندازید، او از جای خود می پرد و گریه و زاری راه می اندازد؛ اگر خونسردی خود را به حدی از دست بدهید که دست به تنبیه فیزیکی او بزنید (مثلا او را محکم تکان بدهید، یک سیلی نه چندان محکم به او بزنید یا او را در تختخوابش رها کنید) او مانند شما (هنگامی که سگی ناگهان به طرف شما پریده و پایتان را محکم گاز بگیرد) بهت زده شده و وحشت می کند. قبل از زمانی که کودک شما بتواند علت عصبانیت بزرگترها را درک کند، از تنبیه هیچ چیز مفیدی یاد نمی گیرد. از طرف دیگر هنگامی که توانست دلایل عصبانیت شما را بفهمد قادر خواهد بود که حتی بدون تنبیه شدن هم “یاد بگیرد“.

فرض کنید که کودک شما یک گلدان کریستال یا ظرف شیرینی خوری را از روی میز پذیرایی بکشد و بشکند. شما ممکن است عصبانیت خود را اینگونه توجیه کنید که بارها به او گفته اید به این چیزها دست نزند و او نباید این کار را می کرد و در هر حال باید بیشتر مراقب می بود. اما یک دقیقه فکر کنید! او به ظرف با ارزش شما دست زد چون آنجا بود: کنجکاوی (که یک بخش حیاتی از زندگی او است) به او دستور داده که گلدان را امتحان کند و حافظه و درک او نیز هنوز آنقدر رشد نکرده اند که بتوانند چیزهای ممنوع را به او یادآوری کنند. او گلدان را شکست چون مهارتهای حرکات دستی او هنوز به اندازه کافی برای نگه داشتن اشیا ظریف پیشرفت نکرده اند. پس آیا واقعا این اتفاق تقصیر او بود؟ اگر آن ظرف یا گلدان گران قیمت بود، پس چرا آن را در دسترس کودک رها کرده بودید؟ در این حالت اگر او را تنبیه کنید او را به خاطر آنچه هست تنبیه کرده اید: به خاطر بچه بودن!

حالا فرض کنید که کودک تمام غذای خود را از بشقاب بیرون ریخته و روی کف اتاق که شما به تازگی آن را شسته اید پخش کرده است. شما با ناراحتی می گویید: «او باید می دانست این کار را نکند». اما آیا واقعا او باید این را می دانست؟ چند دقیقه قبل از این شما به او کمک کردید تا آجرهای اسباب بازی خانه سازی اش را از کیسه درآورد و کف اتاق بریزد. آیا او باید همانقدر که شما تفاوت بین غذا و اسباب بازی را می فهمید، بفهمد؟ همانطور که در زمان تمیز کردن کف اتاق او دیده بود که شما آب و کف را روی زمین می ریختید. آیا انتظار دارید که او بفهمد که آب صابون کف اتاق را تمیز می کند اما آبگوشت آن را کثیف می کند؟ مجددا شما دارید صرفا به خاطر سن کم او و انجام دادن کارهایی که از کودکانی در سن او انتظار می رود با او بدخلقی می کنید.

دیگران هرچه می خواهند بگویند؛ اما مهربان بودن با کودکی در این سن، او را لوس بار نمی آورد و موجب بروز مشکلات رفتاری او در آینده نیز نمی شود. در واقع هر چقدر او را با آگاهی و فهم بهتر نسبت به شرایط سنی او، دوست داشته باشید و از ابراز عشق و علاقه او به خودتان لذت ببرید، بهتر است. اگر بتوانید میل سیری ناپذیر او را به بوسه ها و آغوش خودتان درک و ارضا کنید، او به دنبال راهی برای اذیت کردن شما نخواهد گشت. با این حال هنوز زمان زیادی باقی مانده است تا او بفهمد که چه چیز می تواند شما را واقعا خوشحال کند. شادی و لذت شما با شادی و لذتی که او در این سن درک می کند یکسان نیست: شما از ریختن آبگوشت کف اتاق خوشتان نمی آید!

از یکسال تا دو و نیم سالگی

در این ماهها تقویم رشد کودک به او می گوید که بهتر است دوران نوزادی را رها کرده و به سمت یک شخصیت مستقل حرکت کند. اگر به رفتار با او به عنوان یک نی نی کوچولو ادامه دهید او در هر مرحله جدید از این مسیر با شما درگیر خواهد شد و نهایتا هم پیروزی از آن اوست: او استقلال خودش را به دست می آورد چون مجبور است که این کار را بکند! اما در این حالت او بهای سنگینی برای پیروزی خود می پردازد؛ و آن هم از دست دادن عشق شما است.

با این حال هنوز هم گاه شمار رشد فرزند شما به مرحله “کودکی” نرسیده است؛ پس تلاشهای شما برای مدیریت و منضبط کردن برنامه های او (آنگونه که از یک کودک بزرگتر انتظار دارید) نیز بی ثمر خواهند ماند. شما در این دوره با عدم درک و فهم موقعیتها و شرایط از سوی کودک روبرو می شوید؛ اما رفتارهای کودک به گونه ای هستند که عدم درک او را به شکل مبارزه طلبی و لجبازی نمایش می دهند؛ هر بار که با او وارد دعوا شوید، نهایتا منجر به تخریب بخشی از رابطه عاطفی و عاشقانه بین شما و او می شود. پس در پی به دست آوردن کنترل بدون قید و شرط نباشید و وارد جدالهای عاطفی نشوید. کودک شما در صورتی “یک کودک خوب” است که با علاقه و داوطلبانه کارهایی را که شما از او انتظار دارید انجام دهد ؛ و انجام دادن کارهایی را که شما دوست ندارید دوست نداشته باشد. با کمی ذکاوت می توانید زندگی را (به طور کلی) و جزئیات آن را (به صورت خاص) به گونه ای برنامه ریزی و تنظیم کنید که در اکثر موارد شما و کودکتان هر دو به یک کار تمایل داشته باشید.

کودک شما آجرهای اسباب بازی خانه سازی اش را کف اتاق پخش می کند؛ و شما می خواهید که اتاق منظم و مرتب باشد. اگر از او بخواهید که آنها را جمع کند به احتمال زیاد از این کار امتناع خواهد کرد. در صورتی که به این کار اصرار کنید یک دعوا شروع می شود که شما در آن پیروز نخواهید شد. شما می توانید سر او فریاد بزنید، او را تنبیه کنید و بگویید که او مایه بدبختی و مصیبت شده است؛ اما هیچ کدام از این موارد موجب نخواهد شد که او آجرها را از روی زمین جمع کند. اما اگر بگویید: «شرط می بندم که نمی توانی قبل از اینکه من همه کتابها را جمع کنم همه آجرها را توی کیسه شان برگردانی» یک کار سخت و طاقت فرسا را به یک بازی و هیجان تبدیل کرده اید. اکنون او می خواهد همان کاری را انجام دهد که شما از او انتظار دارید. او آجرها را “به خاطر مامان” جمع نمی کند؛ همچنین “چون بچه خوبی است” هم این کار را نمی کند. او این کار را می کند چون شما شرایطی را پیش آوردید که او “می خواهد” این کار را بکند. و این بهترین شیوه ای است که شما می توانید در پیش بگیرید. بهتر است در ارتباط با کودک خود مشکلات احتمالی در زندگی روزمره را پیش بینی کرده و برای عبور از آنها برنامه ریزی کنید؛ از دستور دادن بپرهیزید زیرا او از پذیرش دستورات شما امتناع خواهد کرد؛ او را به سمتی که دوست دارید هدایت کنید تا مطابق میل شما رفتار کند، زیرا در این صورت عامل دیگری وجود ندارد که او را مجبور کند که به شیوه دیگری (که دلخواه شما نیست) رفتار کند.

نتیجه زود هنگام این روش آن است که جنگ و جدل به تفریح و شادی تبدیل می شود؛ اما پیامد درازمدت آن هم بسیار اهمیت دارد. این کودک که نمی تواند صحیح را از غلط تشخیص دهد و در نتیجه نمی تواند بین رفتار خوب یا بد انتخاب کند در حال رشد است. بزودی زمانی فرا می رسد که او می تواند دستورهای شما را به یاد بیاورد و نتیجه رفتارها و کارهای خودش را پیش بینی کند؛ ظرافتهای زبان روزمره را درک کند؛ احساسات و حقوق شما را نیز بفهمد و به آنها احترام بگذارد.

با فرا رسیدن آن زمان، کودک شما قادر خواهد بود که تعمدا “خوب” یا “بد و شیطان” باشد. انتخاب او تا حد زیادی به احساس او نسبت به بزرگسالانی که رابطه ویژه ای با او داشته و بر او تسلط دارند بستگی دارد. اگر او در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد که شما اساسا به او علاقه مند هستید و او را دوست دارید، او را تحسین می کنید و کلا طرفدار او هستید؛ او در اکثر مواقع مایل خواهد بود که شما را خوشحال کند؛ در نتیجه آنگونه که شما دوست دارید رفتار خواهد کرد (که البته در برخی از موارد اشتباهاتی را نیز مرتکب می شود).

اما اگر کودک در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد که شما می خواهید بر او سلطه داشته باشید، نتواند شما را درک کند و کلا احساس کند که در جبهه مخالف او قرار گرفته اید، احتمالا به این نتیجه می رسد که برای خوشحال کردن شما تلاش نکند؛ زیرا شما هیچ وقت خوشحال نمی شوید. همچنین سعی نمی کند که علت کج خلقی های شما را بفهمد، زیرا شما در اکثر مواقع بداخلاق هستید. بعلاوه برای نشان دادن عمق عشق خودش به شما تلاش نخواهد کرد، زیرا شما هیچگاه تلاش نکرده اید که ابراز علاقه او را جبران کنید.

اگر می خواهید بدانید که آیا بیش از حد با نرمش با او برخورد می کنید، یا خواسته های او را بیش از حد برآورده می سازید، یا کسی به شما گفته است که بهتر است از این به بعد کمی در مورد او سخت گیری کنید، بهتر است به سالهای بعد فکر کنید. اگر کودک شما در شرایطی به سال قبل از دبستان برسد که دیگر برای کارهای خود منتظر تائید و رضایت شما نباشد، با شما یا دیگران در کارهای مختلف همکاری نکند و نسبت به ابراز عشق به شما یا ابراز عشق شما به خودش مطمئن نباشد، می توان گفت که شما فرصتها و مبانی لازم برای “انضباط ساده و موثر” را در طول دوران کودکی او از دست داده اید. یک بچه شاد و آرام در این دوران نوپایی، در واقع یک بچه بی دردسر است و کودکی که در این دوران بی دردسر باشد، در آینده نیز به راحتی می توان با او ارتباط برقرار کرده و او را هدایت کرد.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *