1403/01/09

بیا نی نی

سایتی برای نی نی ها و مامانا

حجاب سطح حرمت شخصی را بالا می‌برد

حجاب سطح حرمت شخصی را بالا می‌برد

بسیاری از فعالان حوزه روانشناسی معتقدند پوشیده بودن و حجاب داشتن در هر فرهنگ و مذهبی احساس امنیت و آرامش خاطر برای خود فرد و جامعه‌اش به همراه خواهد داشت. این حجاب در دین اسلام حدود شرعیش مشخص شده‌است و در ادیان دیگر نیز همواره پوشیده بودن و پوشش متین و ساده، متانت و حجب و حیای زنان و حتی مردان را نشان می‌داده‌است. از این رو معتقد بودند پوشش روی جنسیت افراد سرپوش می‌گذارد و باعث می‌شود فارغ از جنسیتشان دیده شوند و در فضای آرام و ایمن‌تری به فعالیت‌های اجتماعی‌شان بپردازند و استعداد‌هایشان را شکوفا کنند.

به بهانه روز منحوس کشف‌حجاب رضا‌خانی  با «زینب سبزعلی» روانشناس صحبت کردیم تا درباره‌ جنبه‌های روانی حجاب بیشتر بدانیم. در گزارش پیش‌رو خانم سبزعلی در چند مورد به این جنبه‌های روانی حجاب و تاثیر آن روی شخصیت افراد اشاره‌کرده‌است.

حجاب فرصتی برای رشد شخصیت است

در رابطه با حجاب و مسئله روانشناسی بنظرم مهم‌ترین سؤالی که باید به آن جواب بدهیم این است: فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم می‌شود یا عدم رعایتش؟

منظورم حجاب به معنی چادر نیست، حجاب به معنی حفظ پوشش است و از آن مهم‌تر حجاب به معنی «غض بصر» یعنی پوشش چشم است. آن آدمی که پیوسته نگران زیبایی خودش است و هر روز تلاش می‌کند که بیشتر و بیشتر پیکر خودش را به نمایش بگذارد، فرصت بیشتری برای شناخت قابلیت‌های خودش دارد و می‌تواند شخصیت خودش را بهتر به فعلیت برساند یا آن کسی که سر در باغ اندیشیدن و تفکر کرده است؟

این را باید بدانیم که شخصیت یک مجموعه‌ای از افکار و عواطف و عادت‌ها و اخلاقیات است که باعث می‌شود انسان‌ها از دیگر افراد متمایز شوند.

مجموعه صفات و ویژگی‌های جسمی و روانی و رفتاری است که انسان‌ها را می‌سازد و به آن‌ها شخصیت می‌دهد و ما در روانشناسی کمال انسان رشد یافته را انسانی می‌دانیم که خواستار تحقق خودش است و این‌گونه توصیف شده که از سطح نیازهای پایینش گذر کرده و دارد به سطوح بالاتری از نیازهایش می‌پردازد. یعنی از نیازهای جسمانی ، نیازهای امنیت، احساس تعلق و دوست داشتن گذر کرده و به آن سطحی رسیده که می‌خواهد خودشکوفا شود و دنبال به فعلیت رساندن خویشتنِ خود است.

حجاب سطح حرمت شخصی را بالا می‌برد

نکته دیگر اینکه «اریک فروم» می‌گوید انسان رشد یافته یا انسان بارور، انسانی است که نیازهای روانی‌اش را از راه‌هایی ارضا می‌کند که خلاق و زایا هستند. مؤثرترین عامل رشد شخصیت‌ها همین برآورده کردن معقول نیازهای روانی است و نه نیازهای جسمانی. یعنی از سطح گرسنگی و تشنگی و حتی نیازهای جنسی الان ما داریم گذر می‌کنیم.

کسانی را انسان‌های نامعقول و رشد نیافته می‌دانند که نیازهایشان را از راه نامعقول برطرف می‌کنند.

چیزی که می‌خواهم بگویم این است که آیا غرق شدن در خودنمایی و جلب توجه به مسیر یافتنِ خویشتن منتهی می‌شود یا نه؟

انسانی که زندگی‌اش تحت فرمان اراده‌اش نباشد و ‌دنبال هویت‌یابی خودش نباشد، آیا احساس شکست نمی‌کند؟ آیا بعد از گذراندن ۶۰ تا ۷۰ سال، احساس پوچی در زندگی‌اش ندارد؟ و اینکه آیا این سلیقه و خواست روزافزون و متغیر جامعه روی زندگی‌اش تأثیر نمی‌گذارد؟

از نظر روانشناسی قطعی‌ترین عامل رشد انسان میزان ارزشی است که هر فرد برای خودش قائل است. نافذترین عامل رشد روانی و شخصیتی انسان، «سطح حرمت خود» است؛ یعنی درجه ارزیابی هر فرد از میزان مقبولیت خودش در نظر خودش! این قضاوتی که انسان‌ها راجع به خودشان دارند، هم در قالب رفتارهای کلامی و هم در قالب رفتارهای غیرکلامی است. بعد انسان یک جایی به خودش می‌آید (اصلاً در سنین پیری) که آیا من در ارزش‌گذاری خودم در زندگی خودم موفق بوده‌ام یا نبوده‌ام؟

این «سطح حرمت خود» در سازش یافتگی‌های هیجانی_اجتماعی_عاطفی تأثیر خیلی زیادی دارد و یکی از عوامل تعیین‌کننده اساسی در شکل‌دهی الگوهای رفتاری و عاطفی ما است.

اگر همه افراد در آن بازه سنی به این برسند که در زندگی‌شان نتوانستند توانایی‌هایشان را آشکار کنند و دارند این صحنه زندگی را ترک می‌کنند، کاملاً به احساس ناخوشایندی دست پیدا می‌کنند که باعث می‌شود آن سال‌های پایانی عمر هم به ناخوشی و حال بد گذر کند.

 

سؤال دیگری که من همیشه در رابطه با حجاب از خودم می‌پرسم این است که حالا این احساس ارزشمندی را به چه صورت می‌توان بدست آورد؟ در قالب این پوشش، چه‌طور گنجانده می‌شود؟ اصلاً منظور از پوشش چه چیز می‌تواند باشد؟

خودنمایی در ذاتش رضایت زودگذر دارد

البته این را هم می دانم که خودنمایی درون خودش هم احساس رضایت آنی و زودگذری دارد که در نوع خودش خیلی جذاب است و باعث می‌شود که انسان‌ها حتی اعتماد به نفس بالاتری داشته باشند و احساس رضایت کنند. اما باید گفت که این نوع احساس رضایت ناشی از خودنمایی آنی و زودگذر است. اما خود هر انسان باید به این نتیجه برسد و با گفتن و نصیحت ممکن است فایده‌ای نداشته باشد.

 

جامعه‌ای که خودنمایی و برهنگی اصل شود، اندیشه علمی را برنمی‌تابد

احساس و نظر من این است که در جامعه‌ای که برهنگی در شریان‌هایش، چه مرد و چه زن، جریان پیدا کند و انسان‌ها دائماً در حال مقایسه داشته‌ها و نداشته‌های خودشان باشند، یک تشویش مستمر و یک دلهره همیشگی وجود دارد؛ یک رقابت و مقایسه در میدان وجود دارد که می‌پرسد «کی بهتر است؟»و هر روز این «کی بهتر است؟» و همین موضوع همیشه برای افرادی که در این فضا وجود دارند زندگی را سخت‌تر می‌کند. هر روز این جریان به شکلی و به گونه‌ای وجود دارد و مدام این رقابت تنگاتنگ می‌شود. آدم‌ها نیز به دنبال تنوع‌طلبی‌های حریصانه‌اند و این  باعث می‌شود که آرامش روانی انسان‌ها کاملاً مخدوش شود و این اندیشه آلوده و فضای آلوده که باعث می‌شود ذهن آدم‌ها آکنده از این تنوع‌طلبی‌ها شود، فرصتی برای بروز ابتکار و خلاقیت باقی نمی‌گذارد. ذهنی که دائم مشغول تصاحب دل دیگران و جلب توجه نظر دیگران است، هرگز اندیشه علمی را برنمی‌تابد و اصلاً نمی‌تواند یافت‌های تازه‌ای را در اندیشه‌اش راه بدهد. او فقط به دنبال این است که در وضعیت موجود پسندیده شود؛ نه اینکه وضعیت را با ابتکار و خلاقیتش تغییر دهد و طرحی نو داشته باشد و بخواهد کاری کند که از چیزی که در جامعه وجود دارد، فارغ شود.

شخص باحجاب حس‌برتری جویی‌اش را در راه معقول‌تری راضی می‌کند

در روانشناسی ما از «عقده حقارت» هم صحبت می‌کنیم. طبق نظر «آدلر» همه ما انسان‌ها با عقده حقارت به وجود می‌آییم و از همان بدو تولد این را تجربه می‌کنیم. این عقده حقارت با یک نیاز دیگر و با یک روش دیگری مدواماً در تعامل‌اند و آن خودبرتربینی و خودبرتری‌جویی است.

خیلی از انسان‌ها می‌خواهند روی این برتری‌جویی را با ویژگی‌های ظاهری و خودنمایی‌ها سرپوش بگذارند و دنبالش کنند و با آن عقده حقارت را ارضا کنند. ولی این بنظرم کاملاً آنی و زودگذر خواهد بود. ضمن اینکه این جبران کمبود، آسان‌ترین راه رسیدن به این احساس است ولی قطعاً بهترین راه نیست! شخصی که از حجاب برخوردار است این احساس نیازش را در راه معقول‌تری دارد ارضا می‌کند و در راه او بهترین راه جبران احساس ارزشمندی با در دسترس دیگران بودن نیست.

یک صحبتی الان از یک فیلسوف خارجی به ذهنم رسید؛ فکر کنم «ویل دورانت» بود که می‌گفت زنان دریافته‌اند که دست‌و‌دل‌بازی مایه طعن و تحقیر است. این دقیقاً شاید کوتاه‌ترین فلسفه برای حجاب باشد.بنابراین افرادی که حجاب را کاری عبث و بیهوده می‌دانند، هم بنظرم ارزشمندی را از کف داده‌اند و هم برای جبران نیازهایشان به بیراهه رفته‌اند.راه رسیدن به احساس ارزشمندی پایدار، رفتن در پی کسب صفات ارزشمند و پایدار است.در نهایت اگر انسان به عقل و فطرت خودش رجوع کند و اندکی بیشتر از سطح نیازها و دغدغه‌های روزمره گذر کند، درمی‌یابد که آن چیزی که دنبالش است و  خیلی عزیز و گران‌بها است و با دور نگه داشتن خودش از دسترس دیگران سطح ارزشمندی خودش را ارتقا می‌دهد.

اگر زنان این مفهوم را به‌طور کامل درک کنند، بیشتر به پوشیده داشتن و مخفی ساختن بدن خودشان گرایش نشان می‌دادند و می‌فهمند که راه احساس ارزشمندی در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نیست.

 


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *