مرضیه ادهم، دکترای علوم ارتباطات‌اجتماعی و کارشناس‌ارشد مطالعات‌فرهنگی و رسانه درباره دلایل و عواقب طرفداری از گروه‌های هنری کشورهای آسیایی می‌گوید

«علاقه به کیپاپ و کیدراما، یعنی محصولات فرهنگی کره و حتی جیپاپ و سیپاپ، یعنی محصولات فرهنگی و رسانه‌ای ژاپن و چین، حدود ۱۰ سالی است که به صورت موج جهانی درآمده و فقط مختص ایران نیست.» خانم ادهم که تحقیقات مبسوطی در این باره داشته در ادامه ریشه علاقه برخی جوانان ایرانی به فرهنگ کره را این طور بیان می‌کند: «در چند سال گذشته این سه کشور یعنی کره جنوبی، ژاپن و چین درحال تولید محتوا و برندسازی بوده‌اند و این روزها به زبان جهانی محصولات‌شان را ارائه می‌کنند. مثلا سریال‌هایشان اوایل کیفیت جهانی نداشتند و ضعیف بودند. ولی کم‌کم در سطح بین‌المللی سریال ساختند و جوری فرهنگ و اسطوره‌هایشان را مطرح کردند که برای همه جهان جذاب باشد. این روزها در حد هالیوود کار می‌کنند و توسط پخش‌کننده‌های جهانی مانند نتفلیکس هم پشتیبانی می‌شوند. معروف‌ترین گروه موسیقی کره یعنی بی‌تی‌اس، سفیر صلح در سازمان ملل شده است، سخنرانی می‌کند، به برنامه‌های گفت‌وگومحور بین‌المللی دعوت می‌شود و کنسرت‌های میلیونی در کشورهای جهان برگزار می‌کند. یا در قالب کیدراما، سریال «بازی مرکب» در سال ۲۰۲۱ رکورد جهانی بیننده را زد. این یک جریان صنعتی فکر شده است. در ایران هم شروع جیدراما و هم کیدراما، یعنی فیلم و سریال‌های ژاپنی و کره‌ای، از تلویزیون خودمان بود. موجی از فیلم‌ها، سریال‌ها و انیمه‌های ژاپنی در دهه ۶۰ و ۷۰ پخش شد و خواندن «مانگا» (کتاب‌های تصویری و کمیک استریپ) مد شد. از اواسط دهه ۸۰ تا اواخر دهه ۹۰ هم موجی از فیلم و سریال‌های کره‌ای داشتیم. وقتی کسی از کودکی سریال کره‌ای دیده باشد، دیگر وابسته به تلویزیون نیست و خودش از رسانه‌های دیگر و اینترنت به محصول مد نظرش خواهد رسید. در این صورت مسیر مصرفش از رسانه رسمی جدا می‌شود.»
  فرهنگ‌سازی با فرمول‌های حرفه‌ای
از دید این کارشناس فرهنگی، راز محبوبیت فرهنگ‌سازی کره‌ای‌ها، در معرض این موج بودن است و اضافه می‌کند: «بیشتر کسانی که این روزها از طرفداران پروپاقرص کیپاپ و کیدراما هستند، از ۶-۷ سالگی در معرض سریال‌های کره‌ای بوده‌اند و ذائقه‌شان شکل گرفته است. این صنعت برای هوادارانش به قدری حرفه‌ای رفتار می‌کند که مثلا در صفحه‌هایشان به زبان فارسی به هواداران پیام می‌دهند یا ماه رمضان را به مسلمانان تبریک می‌گویند، چون می‌دانند که برای چه حوزه‌ای از طرفداران‌شان صحبت می‌کنند و در همان زمینه مسائلی را مطرح می‌کنند. این موضوع برای هوادار خاص و جالب است که می‌گوید آن گروه دارد من را می‌بیند و علاقه مندی من را پاسخ می‌دهد. این گروه‌ها محصولات جانبی جالبی هم برای هر سنی تولید می‌کنند. از قاب گوشی و تیشرت گرفته تا جواهرات با هر قیمتی. برنامه‌های گفت‌وگومحور با زیرنویس انگلیسی هم تولید می‌کنند برای طرفداران که مثلا یک روز با او بیرون بروند و زندگی‌اش را از نزدیک ببینند که به عنوان مثال چطور آشپزی می‌کند. این موضوع برای هوادار نوجوان بسیار جذاب است که وقتی طرفدار گروه یا شخصی می‌شود دوست دارد آن را برای خودش شخصی‌سازی کند. چیزهایی بداند که بقیه نمی‌دانند یا بفهمد که علاقه مشترکش با سلبریتی‌اش یکسان است. کره‌ای‌ها این اطلاعات را خیلی دقیق و فرمولی شده می‌دهند. یا حتی مثلا دعواهای نمایشی بین اعضای گروه‌ها راه می‌اندازند تا جذابیت بیشتری ایجاد کنند. با همین فرمول‌ها، طرفداران فراتر از یک هوادار می‌شوند و با گروه‌های مورد علاقه‌شان زندگی می‌کنند».
  طرفداری افراطی یک ویژگی دوران نوجوانی
دکتر ادهم این موج را ترسناک نمی‌داند و می‌گوید: «نوجوان ویژگی‌هایی دارد که به شدت دوست دارد به صورت افراطی یک چیزی را دنبال کند. از موسیقی متالیک گرفته تا سریال‌ها و بازی‌های رایانه‌ای یا حتی فوتبال. برای همین جزو ویژگی نوجوانان است تا در بین گروه سنی خودش ابراز وجود و هویت کسب کند. به همین دلیل فرهنگ هواداری کمکش می‌کند سرمایه اجتماعی داشته باشد تا بگوید در این زمینه اطلاعات خفن‌تری دارم یا تعداد سریال بیشتری دیده‌ام، یا زبان کره‌ای بلدم. با این امتیازها بین همسالانش اعتبار کسب می‌کند. اصلا تا حدی لازمه نوجوانی همین است. در همه دنیا هم این اتفاق می‌افتد. من این را آسیب و نفوذ نمی‌دانم، چون همین در دسترسش بوده و استفاده کرده است. اتفاقا سریال‌ها و آهنگ‌های کره‌ای بیشتر مسائل اخلاقی را رعایت می‌کنند و تقریبا مثبت هستند. این محصولی است که به علت فراوانی در دسترس نوجوان ما بوده است. از سمت دیگر باید به خودمان این نقد را داشته باشیم که چرا سبد فرهنگی نوجوان ما این‌قدر خالی است و چیزی برای ارائه به او نداریم. وقتی هم می‌خواهیم آگاهش کنیم فقط می‌گوییم نکن، نبین، به این سمت نرو، این‌ها خوب نیست. ولی در برابرش جایگزینی نداریم تا به او ارائه بدهیم. با این روش نمی‌توانیم کار خاصی بکنیم. هرچقدر هم بگوییم «خیلی بد است» و چیزی به جایش در پیش نوجوان نگذاریم، اتفاق خاصی نمی‌افتد. نهایتا فقط نمی‌آید دیگر راجع به چیزی که می‌بیند با ما حرف بزند. می‌شود زیرزمینی و حتی ممکن است لج هم بکند و اگر قرار بوده دو سال دنبال این مد باشد، پنج سال دنبالش می‌کند.»
  با گذر زمان درست می‌شود
در نهایت این کارشناس علوم ارتباطات توصیه می‌کند به نوجوانان اصول نقد را آموزش بدهیم. او می‌گوید: «زمانی روی فرهنگ و رسانه‌های ژاپن کار می‌کردم. به عنوان مدرس سواد رسانه با دانشجوها و دانش‌آموزان حرف می‌زنم که مثلا بیایید درباره این‌ها صحبت کنیم. اصول نقد را بهشان یاد می‌دهیم. مثلا می‌گوییم سریال سطح پایین نبین. سعی کن فرق بین موسیقی و ترانه خوب و بی‌خود را تشخیص بدهی. منع‌شان نمی‌کنم و سعی می‌کنم این‌طوری سواد رسانه و تفکر انتقادی بهشان آموزش بدهم. بعد هم این موضوع یک دوره سنی دارد که کم‌کم فروکش می‌کند. بیشتر طرفداران در موسیقی، دختران هستند و در سریال‌ها، پسران. بعد از مدتی می‌بینیم که علاقه‌شان کمتر می‌شود، یا مدل‌های کشورهای دیگری را دنبال می‌کنند.  این پروسه گذر از این هواداری را دیده‌ام. بیشتر آن دوستی‌هایی که براساس این علاقه مشترک برایشان شکل می‌گیرد و حلقه رفاقت و اعتبار در جمع برایشان مهم است. شاید از هر ۱۰ نفر طرفدار این گروه‌ها، یک نفرشان خیلی شدید علاقه داشته باشد که برود زبان کره‌ای یاد بگیرد یا مدرسه کره‌ای برود یا حتی مهاجرت کند. بقیه در حد همان تایید گروه همسن‌های خود می‌مانند. با این حال آسیبی که می‌توان دید این است که من به عنوان مسئول، یک سری ادعاهایی در بحث رسانه و فرهنگ دارم و چشم‌اندازهایی تعریف کرده‌ام که فلان مفهوم و فرهنگ را در بین نوجوانان جا بیندازم، ولی متاسفانه نفوذی روی بخشی از آن‌ها نداریم. اگر هم به علایق‌شان احترام نگذاریم، بدتر می‌شود.»