شهربانو/ با بهبود شاخص‌های سلامت و بهداشت، نرخ جمعیت و امید به‌ زندگی چهره مثبتی به جامعه نشان داد. این مسئله در ارتباط با زنان، با توجه به کاهش نرخ مرگ و میر نوزادان و مادران باردار، به طور معناداری تغییر کرد. اگرچه شاخص‌های امید به زندگی در میان زنان عدد بزرگ‌تری را در مقایسه با مردان نشان می‌دهد، این امر وجه دیگری دارد که از آن با عنوان «زنانه شدن سالمندی» یاد می‌شود. زنانه شدن سالمندی به افزایش تعداد زنان سالمند در مقایسه با مردان اشاره می‌کند که مطابق آخرین آمار کشوری، بیش از ۵۱ درصد از سالمندان را زنان تشکیل داده‌اند و پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد با گذشت زمان سهم زنان بیشتر از مردان خواهد بود. آمارها می‌گوید هرچند زنان بیش از مردان به دوران سالمندی می‌رسند، در مقایسه با آن‌ها دوران سالمندی سخت‌تری را می‌گذرانند و در این دوران به دلیل سیر فیزیولوژیک جسمی‌شان، آسیب‌پذیرتر و زودرنج‌تر از مردان هستند. نکته مهم دیگر در ارتباط با افزایش آهنگ رشد سالمندی در کشور است. گزارش‌های جهانی حکایت از آن دارد که افزایش جمعیت سالمندان در کشورهای پیشرفته طی ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال اتفاق افتاده است، درحالی‌که در کشورهای در حال توسعه مانند ایران این مسیر طی ۳۰ تا ۴۰ سال رخ می‌دهد. سرعت آهنگ رشد سالمندی همراه با پدیده زنانه شدن سالمندی، الزامات مقتضی و جدیدی پیش روی جامعه و سیاست‌گذاران می‌گذارد.
یکی از مهم‌ترین پیامدهای زنانه‌ شدن سالمندی توجه به ارائه خدمات بهداشتی و فیزیکی است. اگرچه سالمندی به‌ معنای بیماری نیست، بیشتر سالمندان متأثر از آسیب‌ها و دردهای رایج و مربوط به این دوران هستند. این در حالی‌ است که آسیب‌پذیری جسمی و فیزیکی زنان بیش از مردان است. زنان حدود ۴۳ و مردان ۳۹ درصد از بیماری‌های رایج در دوران سالمندی رنج می‌برند. این مسئله در میان زنان به ایجاد نوعی درماندگی منجر می‌شود که نشئت‌گرفته از نبود سازمان‌دهی مسائل درمانی و بهداشتی سالمندان به‌ویژه درباره زنانی است که به‌تنهایی زندگی می‌کنند. رنج و آسیب‌های جسمانی در دوران سالمندی برای زنان همراه با آسیب‌های روحی متأثر از طردشدگی اجتماعی دوچندان می‌شود. در نتیجه هسته‌ای شدن خانواده، کاهش تعداد فرزندان و هم‌چنین رشد فردگرایی، زنان سالمند از منزلت و اعتباری که مادربزرگان در خانواده‌های سنتی برخوردار بودند تقریبا بی‌بهره‌اند. آشنا نبودن آن‌ها با فناوری‌های جدید و ساز و کار اداره امور فردی و اجتماعی سبب شده است زنان سالمند نه‌تنها در اجتماع بلکه حتی در خانواده‌های خود به حاشیه رانده شوند. آسیب‌های روحی و عاطفی زنان سالمند در عرصه خصوصی در نتیجه وابستگی‌های اقتصادی و حمایتی آن‌ها به فرزندانشان دوچندان می‌شود. واقعیت این است که زنان چه در نقش همسر چه در جایگاه مادر در دوران سالمندی دارای نقش تبعی و فرعی هستند. این وابستگی که به ایجاد احساس تابعیت مضاعف منجر می‌شود، خود، به‌ نوعی کاهنده منزلت و جایگاه اجتماعی آنان است. به علاوه، به علت نابرابری‌های موجود در میزان اشتغال، مالکیت دارایی‌ها و کنترل پس‌انداز و اداره امور مالی، سالمندی برای زنان مشکلات اقتصادی بی‌شماری به همراه دارد که متعاقب آن، نبود پشتوانه مالی به ناتوانی در مدیریت زندگی و احساس «غیرمولد» و «باری بر دوش دیگران بودن» را برای آنان ایجاد می‌کند.
با ایـــن همــــه، باید در نظر داشت سال‌خوردگی جمعیت در واقع یک موفقیت بهداشتی است زیرا نشان‌دهنده بهبود شاخص‌های سلامت است اما تنها در صورت نبود برنامه‌ریزی مناسب، به چالشی بزرگ تبدیل خواهد شد. این مسئله در ارتباط با زنان و جایگاه آن‌ها در جامعه ایرانی توجهی مضاعف از سوی خانواده‌ها و هم‌چنین دست‌اندرکاران مدیریت شهری می‌طلبد. پوشش‌دهی به برخی نیازهای جسمی و روحی سالمندان به‌ویژه در بهروه‌وری از خدمات رفاهی و تفریحی از طریق نهادهایی همچون شهرداری‌ها و سراهای محله امکان‌پذیر است. سامان‌دهی به وضعیت زنان سالمند به عنوان سرمایه‌های اجتماعی نیازمند برنامه‌ای هدفمند و چشم‌اندازی غنی است. انتظار می‌رود در کنار تشویق خانواده‌ها به فرزندآوری، بازاندیشی درباره جایگاه سالمندان در خانواده‌ها و توجه به وضعیت آن‌ها نیز در دستور کار قرار گیرد.
دکتر محدثه جزایی – دبیر انجمن علوم سیاسی شعبه خراسان