فرقی نمی کند چند سال دارید، شغلتان چیست، متأهل هستید یا مجرد، اهل مزاح هستید یا شخصیتی ساکت و آرام دارید. حتی فرقی ندارد که چند تا دوست حقیقی یا مجازی دارید! «تنهایی» حسی است که فارغ از همه این ها، حتما یک روز سراغتان آمده، یا خواهد آمد. برای همین بهتر است از همین الان برای رو به رو شدن با آن، کمی بیشتر درباره انواع تنهایی بیاموزید. ماهنامه «سپیده دانایی» مطلب جمع و جوری را درباره انواع تنهایی و راهکارهای روبه رو شدن با آن تهیه کرده است که در ادامه می خوانید:

«تنهایی» مفهوم آشنایی برای تمام انسان هاست. همه ما آن را تجربه کرده ایم و درک مشخصی از آن داریم، ولی برخلاف باور عموم «تنهایی» انواع مختلفی دارد و اگر این مطلب را تا آخر دنبال کنید، متوجه خواهید شد که نه تنها شما بلکه تمام ۷ میلیارد آدم زنده کره زمین هم اکنون شکلی از تنهایی را تجربه می کنند.

انواع تنهایی تنهایی سه شکل مختلف دارد:

«تنهایی بین فردی»، «تنهایی درون فردی» و «تنهایی وجودی». اجازه بدهید هر کدام از این سه نوع را تشریح کنیم:

تنهایی بین فردی

این نوع تنهایی معمولا به صورت بی کسی، جدا افتادن و دور شدن از افراد دیگر تجربه می شود. این تنهایی، معمولا همانی است که در مکالمات روزمره و در باور عمومی به آن «تنهایی» می گویند. فرد به هر دلیلی می تواند دچار این نوع تنهایی شود: ناتوانی در برقراری ارتباط، فقدان مهارت های اجتماعی، زندگی در مکانی دور از مردم یا ناتوانی در ایجاد صمیمیت با افراد. حتی ممکن است فردی به دلیل داشتن برخی سبک های شخصیتی مانند شخصیت انزواطلب، شخصیت اجتنابی، شخصیت خودشیفته و یا شخصیت استثمارگر قادر به برقراری ارتباط با دیگران نباشد و بنابراین احساس تنهایی کند. طبیعتا این نوع از تنهایی، با ظهور ارتباط های نوین و تغییر سبک های زندگی در جوامع و با وجود شبکه های اجتماعی مجازی گسترده، روز به روز نمود بیشتری پیدا می کند. می توانید به زندگی افراد در زمان های نه چندان دور، در همین ایران خودمان دقت کنید که در آن خانواده های پرجمعیت، روابط خانوادگی صمیمانه، روابط فامیلی و روابط با همسایه ها، فرد را از این احساس تنهایی تا حدودی دور نگه می داشت.

تنهایی درون فردی

این نوع تنهایی، غریبه ترین و آشناترین نوع تنهایی برای افراد است. اگر تا آخر این پاراگراف را بخوانید، متوجه می شوید که چقدر با این تنهایی آشنا هستید و این که اصلا نمی دانستید که نوعی تنهایی است. جالب است بدانید که این نوع تنهایی، یکی از رایج ترین شکایت های افراد در اتاق های مشاوره است. تنهایی درون فردی فرآیندی است که در آن فرد با اجزای مختلف وجود خود ناآشناست. او در واقع با خودش غریبه است. با احساس هایش غریبه است. می خندد، در حالی که عصبانی است. گریه می کند، در حالی که معترض است. به واقع او با هیجان های درونی خودش ناآشناست. برخی روانکاوها نام این فرآیند را «جداسازی» گذاشتند و معتقد بودند که یک نوع مکانیزم دفاعی روان شناختی است. آن ها معتقد بودند که افراد توسط این ساز و کار روانی و با اجتناب از فشارهای درونی، احساس رهایی می کنند و آرام می شوند. تنهایی درون فردی زمانی رخ می دهد که فرد همه هیجان ها و خواسته هایش را سرکوب کند. آدم ها در این نوع تنهایی، به خودشان باور ندارند و استعدادها و توانایی های خود را نادیده می گیرند و از آرزوهایشان دست می کشند. تنهایی وجودی این نوع تنهایی، عمیق ترین، بنیادی ترین و ریشه ای ترین نوع تنهایی است، که با وجود ارتباط عالی و رضایت بخش با دیگران و حتی با خودآگاهی بالا، همچنان باقی است. همان تنهایی که حتی وقتی در جمع دوستان نشسته اید هم آن را احساس می کنید. این تنهایی، به جدایی فرد از دنیا اشاره دارد، همانی که به «اضطراب تنهایی» مشهور است و یکی از خاستگاه های اصلی اضطراب آدم هاست. این تنهایی مربوط به تجربیات افراد می شود، تجربه تولدی که در آن تنها بودید، تجربه مرگ که تنها خواهید مرد. چه کسی می تواند خشم مرد سی ساله ای که همسرش را در یک تصادف ناگهانی از دست داده، درک کند؟! او در این تجربه کاملا تنهاست. کدام یک از هفت میلیارد آدم کره زمین، در همین لحظه، همان هیجان، احساس و خواسته ای را دارند که شما در همین لحظه دارید؟! شما در این تجربه ها کاملا تنها هستید. زندگی نامه شما از ابتدای تولد تا حالا پر از تنهایی بوده و هیچ کس در این دنیا، نه روان شناس، نه خانواده، نه دوستان و نه همسر این را لمس نخواهد کرد. با این نوع تنهایی چه کار کنیم؟ هر نوع از این تنهایی ها به شکل مشخصی عمل می کنند و روش هایی برای رو به رو شدن با آن ها وجود دارد. یکی از اشتباه های رایجی که افراد در زندگی روزمره مرتکب می شوند، این است که تنهایی بین فردی را با تنهایی درون فردی و تنهایی وجودی اشتباه می گیرند، بنابراین برای آرام کردن خودشان به برقراری ارتباط فکر می کنند. تصور کنید فردی از تنهایی درون فردی رنج می برد و از استعدادها و پتانسیل های خود آگاهی ندارد و با فردی رابطه برقرار می کند ( یک رابطه دوستانه، خویشاوندی، همکاری و یا حتی ازدواج) که در ظاهر همان استعدادها را دارد، بنابراین بعد از برقراری ارتباط، شاهدیم با این که فرد حالا تنها نیست، ولی احساس خوبی را تجربه نمی کند. مهارت ها، چاره تنهایی اول «تنهایی بین فردی» با ارتباط برقرار کردن با آدم ها حل و فصل می شود، با کسب مهارت های اجتماعی، مهارت های ارتباطی و یا اگر فرد مشکل شخصیتی داشته باشد، با بهبود الگوهای ارتباطی. هدف در بهبود «تنهایی بین فردی» این است که فرد با دیگر افراد ارتباط برقرار کند. آشنایی با درون، چاره تنهایی دوم «تنهایی درون فردی» دوره بهبود پیچیده تری دارد، که در آن فرد باید تلاش کند تا با لایه های مختلف روانش آشنا شود، استعدادها و توانمندی هایش را بشناسد و به آن ها بپردازد. هیجان ها و احساس هایش را بشناسد و به موقع و بجا از آن ها استفاده کند. امیال و آرزوهایش را بشناسد و به شکل مثبتی به آن ها بپردازد. تنهایی سوم چاره ندارد «تنهایی وجودی» اما درمان ندارد! هرگونه تلاش برای اجتناب یا برطرف کردن احساس ها و اضطراب هایی که از تنهایی وجودی ناشی می شود، به شکست منجر خواهد شد. بنابراین در این مورد فرد باید تلاش کند با موقعیت وجودی اش در هستی آشنا شود و نهایتا به آشنایی با این تنهایی و پذیرش آن برسد موقعیت وجودی انسان شامل این موارد می شود که «انسان» محدود است، زمان از دست رفته بر نمی گردد، میزان معینی عمر می کند و برخی تجربه ها را باید به تنهایی لمس کند. عموما وقتی افراد با این تنهایی روبه رو می شوند، در بیشتر اوقات به فکر فرو می روند، و شاید یک دوره کوتاه چند روزه، افسردگی را هم تجربه کنند، اما افسردگی ناشی از خودآگاهی، افسردگی شیرینی است.