چرا ۷۵ درصد مبتلایان به اختلالات روانی دنبال درمان نیستند؟
خراسان/ در حالیکه بنا بر اعلام وزارت بهداشت ۲۳ درصد جمعیت کشور به نوعی دچار اختلالات روانی هستند، تنها ۲۵ تا ۳۴ درصد آنها به متخصص مراجعه می کنند و مشکل فقط هزینه مشاوره نیست
رئیس دفتر سلامتروان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در جدیدترین نشست خبریاش که به صورت آنلاین برگزار شده، گفته است: «حدود ۲۳ درصد جمعیت کشور به نوعی دچار اختلالات روانی هستند و حدود ۶۶ تا ۷۵ درصد این افراد برای درمان به روان پزشکان، روان شناسان و متخصصان سلامت روان مراجعه نمیکنند. البته مطالعات در دنیا نشان میدهد که در کشورهای با درآمد متوسط، ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی مانند افسردگی و اضطراب از خدمات درمانی استفاده نمیکنند. این میزان یک رقم جهانی است و در ایران نیز بین ۶۶ تا ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی برای درمان به مراکز درمانی مراجعه نمیکنند»(منبع خبر: بیا نی نی). هرچند موضوع تحت پوشش بیمه نبودن هزینههای درمانهای روانی در ایران مهم است و باید فکری به حال آن شود اما با توجه به جهانی بودن این آمار، به نظر میرسد که مشکل مراجعه نکردن مردم به مشاور، فقط هزینههای آن نیست و دلایل دیگری هم دارد.
معنای کلی اختلالات روانی چیست؟
اختلالات روانی مجموعهای از رفتارهاست که با تاثیر بر افکار، باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در او میشود.
به طور کلی میتوان اختلال روانی را مجموعهای از آسیبها دانست که پیامد آن رفتارهایی خارج از چارچوب و غیرقابل کنترل است. با این دو تعریف با معنای کلی اختلالات روانی آشنا شدیم و کاملا واقف هستیم که هیچ یک از ما در جریان کلی زندگی از آسیبها مصون نیستیم.
ضرورت رواندرمانی برای ترمیم رنجهای روانیمان
خطر مبتلا شدن به اختلالات روانی در کمین همه ماست و بعضی اوقات، شرایط باعث آنها میشود نه تصمیمهای خودمان. به طور مثال هیچ یک از ما انتخاب نمیکنیم در چه خانوادهای یا حتی در چه دوره تاریخی متولد شویم و از همان کودکی یا حتی نوزادی با مجموعهای از ناکامیها روبهرو خواهیم شد. حال تصور کنید در دوره نوزادی، دقیقا زمانی که در ناتوانترین حالت زندگی خود به سر میبریم، باید با ناکامیهایی روبهرو شویم که برای سالم عبور کردن از آن نیاز به یک مراقب به اندازه کافی خوب داریم. نوزادی را فرض کنید که گرسنه است و تنها راه او برای بیان مشکلش این است که گریه کند. حال فکر کنید در این زمان، مراقب، علت گرسنگی نوزاد را چیز دیگری میداند و به نیاز او طور دیگری پاسخ میدهد. برای نوزاد این خود یک ناکامی و رنج محسوب میشود. پس ما از همان ابتدای تولد به دلیل ناتوانی، نیاز به مراقب امن داریم، مراقبی که خود دارای سلامت روان بالایی باشد و این موضوع مستلزم این است که مراقب ما دارای والدین امنی بوده باشد یا حداقل برای ترمیم رنجهایی که دیده، تلاش کرده باشد. پس با وجود این، درک این تعداد از اختلال روانی را نه تنها در جامعه خودمان بلکه در دنیا میتوانیم بهتر درک کنیم. ما برای ترمیم رنجهایمان نیاز به آگاهی و شناخت داریم که بهترین حالت را میتوانیم در رواندرمانی تجربه کنیم.
چرا پیگیر درمان اختلالات روانیمان نیستیم؟
همانطور که رئیس دفتر سلامتروان وزارت بهداشت گفته، در ایران و البته تا حدودی در جهان بین ۶۶ تا ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی برای درمان به مراکز درمانی مراجعه نمیکنند. حالا سوال این است چرا؟
ترس از پیدا شدن مقصرها
همه ما همواره در تلاش هستیم که بخشهایی از خودمان را که آسیبزا بوده، نبینیم و در جریان زندگی آنها را کاملا سرکوب میکنیم زیرا برای همه ما دردناک است بدانیم آسیبهایی که به خودمان یا دیگری زده ایم، علتش خودمان بودیم یا عصبانی کننده است که با این واقعیت روبهرو شویم که دلیل آسیبهایی که دیدهایم، افراد نزدیکمان بوده اند. پس میتوان یکی از علتهایی را که افراد به سمت رواندرمانی نمیروند، همین ترسها دانست.
استفاده از دارو به جای روان درمانی
خیلی از افراد برای رفع اختلال خود ترجیح میدهند به جای جلسات روان درمانی از دارو استفاده کنند تا هم سریعتر به نتیجه برسند و هم اینکه اضطراب روبهرو شدن با بعضی از بخش ها را تجربه نکنند. هرچند که دارو موثر است و گاهی هم ضرورت دارد اما بهتر است به طور عمیقتری برای ترمیم مشکلات روانی تلاش کنیم.
عادت کردن به آن
خیلی از وقتها هضم یک سری موضوعات برای افراد سخت است و همین موضوع ایجاد اختلال میکند تا راحتتر از آن مسئله عبور کنند یا حتی گاهی به آن اختلال عادت میکنند. فرض کنید کسی که بعد از فوت پدرش با افسردگی روبهرو میشود، افسردگی یک راه حل برای گذشتن از آن مسئله و فراموش کردنش است. حال اگر این فرد به جای واکاوی عمیق، دارو مصرف کند به نوعی جلوی راهحل روان درمانی خود را می گیرد و این باعث میشود آسیب بیشتری ببیند، پس اختلال روانی گاهی صدای روان ماست.
سلامتروان را شوخی نگیریم
روان ما گاهی رنجهایی میبیند که از ظرفیت آن خارج است و برای صحبت کردن با ما از اختلال استفاده میکند. برای مثال دستی که میلرزد، قلبی که بیش از حد تپش دارد و … میخواهد با ما از اضطرابی رنجآور صحبت کند. ما برای بهتر گذشتن از جریان زندگی نیاز به شفافیت داریم، شفافیتی حاصل از ظرفیت و بلوغ که گاهی بخشی از آن را خانواده و محیط به ما هدیه میدهد و برای بخش دیگرش خودمان باید تلاش کنیم. درمان روان یکی از راههای بالا بردن ظرفیت و بلوغمان است که در نهایت میتوانیم با ایجاد سلامت روان، آن را به فرزند خود و رابطههای عمیقمان هدیه دهیم.
نویسنده : اسما صابری| روانشناس و نوروتراپیست