سال ناشناخته تحصیلی
جام جم/ نه بوی ماه مهر میآید و نه برگهای پاییزی زرد و قرمز، دلربایی میکنند. مهرماه هنوز نیامدهاست. درست نیمه شهریور است، همه اما به استقبال فصل مدرسه رفتهاند. زیرصدای «باز آمد بوی ماه مدرسه»، پیچیدهاست در کوچههایی که ساختمان آجری مدرسهای درون آنها پیداست. مدارس قرار شده باز باشند و تکوتوک دانشآموزان خوابآلود با شانههایی که زیر بار سنگین کولهپشتی به جلو خم شدهاست، عبور میکنند. این حال و روز نیمه شهریور و مدارس کل کشور است. سال تحصیلی امسال نه اول مهرماه که ۱۵شهریور آغاز شد تا دانشآموزان زودتر از سالهای قبل به استقبال سال تحصیلی بروند. سال تحصیلی که با ماسک، دستکش، مواد ضدعفونیکننده و جای خالی همنیمکتیها شروع شد. دیروز مراسم شروع سال تحصیلی با حضور وزیر آموزش و پرورش و استاندار تهران در مدرسه پسرانه نوجوان در منطقه۴ تهران برگزار شد، البته رئیسجمهور نیز به صورت ویدئو کنفرانس در این مراسم حاضر بود. زنگ شروع آغاز سال تحصیلی درحالی نواخته شد که به نظر میرسد حتی در مدرسه منتخب هم بسیاری از پروتکلهای بهداشتی رعایت نشد.
پیچ میدان۱۰۰ بیضیشکل نارمک را که میچرخیم، آسمان از میان ساختمانهای بلند و کوتاه سرک میکشد و خودش را نشان میدهد. صورت آسمان گل انداختهاست، خورشید خانم چشمک میزند و رنگ طلایی، زرد، سرخ و نارنجی را میپاشد توی صورت آسمان خورشید در حال طلوع است. یک خانم جوان، بیماسک میآید توی دید و حالا صحنه کامل میشود با جمع میانسالان بیماسکی که در پارک وسط میدان ورزش میکنند و داد میزنند: «یک، دو، سه». صدای شمارش ورزشکاران، در خیابان ۳۵ شرقی محو میشود. درست در انتهای خیابان، جمعیتی ایستادهاند، از دور میشود چراغهای گردان خودروهای پلیس و آتشنشانی را دید. کمی که نزدیکتر میشویم، صحنه واضحتر میشود، چند زن و مرد میانسال ایستادهاند روبهروی ساختمانی آجریکه روی سر در تابلوی خوشرنگ فیروزهایاش نوشتهاست: «مدرسه نوجوان» دانشآموزان با لباسهای چهارخانه و کیف مدرسه به دوش میروند داخل مدرسه. تا چند دقیقه دیگر، زنگ شروع سال تحصیلی در این مدرسه به صدا درخواهد آمد.
خوشحالم که مدرسه باز شدهاست
سه نفر ایستادهاند جلوی در کوچک آهنی مدرسه و جز دانشآموزان شخص دیگری را به درون مدرسه راه نمیدهند. اولیای بچهها اجازه ورود ندارند. از در مدرسه که عبور میکنیم، یک نفر، سیستم تبسنجش را مانند سلاحی نظامی میگیرد روی پیشانیمان، تب میکنیم از این استقبال. اما باید از «گذر سلامت» یا همان ورودی ضدعفونیکننده بگذریم. بعد از گذر از انبوه مواد ضدعفونیکننده، بعد از اینکه مه مواد ضدعفونیکننده به یکباره تمام میشود، حیاط پر از صندلی مدرسه، خود را نشان میدهد. روی صندلیهای دست چپ، دانشآموزان با ماسکهایی به رنگ سبز، سفید و قرمز با پرچمی که در دست دارند، نشستهاند. در سمت راست دانشآموزان، اما پیرمردهایی نشستهاند که همین سال گذشته، مدرسه را ساختهاند. دانشآموزان ساکت و آرام نشستهاند روی صندلیهایی که با فاصله حدود یک متر و ۲۰ سانتیمتری از کنار دست و نیم متری از روبهرو با دوستانشان فاصله دارند.
محمد که شاگرد کلاس نهم است و نشسته روی یکی از همین صندلیها، میگوید: «دلم برای شروع مدرسه تنگ شدهبود.» او خوشحال است که بعد از گذشت حدود ششماه، دوباره به مدرسه بازگشتهاست. وقتی از کرونا و این که با رعایت پروتکلهای بهداشتی چه میکند، میپرسیم، سرتکان میدهد و میگوید از ماندن در خانه بهتر است. هرچند محمد یک ناراحتی بزرگ دارد و از دوست صمیمیاش میگوید امسال به مدرسه نمیرود و به خاطر کرونا در خانه روزگار میگذراند. محمد به ضدعفونی کردن نیمکتهای مدرسه اعتماد ندارد و میگوید که خودش، قبل از استفاده از نیمکت، حتما آن را ضدعفونی میکند. چند صندلی آنطرفتر عرشیا نشستهاست، پسر کوچکاندامی که با شیطنت پاهایش را مدام تکان میدهد. وقتی از مدرسه میپرسیم، سیخ مینشیند روی صندلی، صدایش را صاف و شروع میکند به سخنرانی کردن، انگار متنی را از حفظ میخواند: «با وجود ویروس کرونا، نمیتوان از آموزش محروم بود. باید به پروتکلهای بهداشتی توجه کرد تا انشاا… ویروس کرونا از بین برود و روال زندگی به حالت اول بازگردد.»
میپرسیم: «از مراسم خسته شدهای؟» سخنرانی از یادش میرود و از پشت ماسک میخندد. بعد میگوید مادرش به او یاد دادهاست دستهایش را با صابون بشوید. حالا دیگر قوز کردهاست و پاهایش، با شیطنت تکان میخورد و حتی چند باری هم دست میبرد به سمت ماسک و بینیاش را میاندازد بیرون، نفسی میکشد و دوباره از نو، بینی را میپوشاند.
پروتکلی که رعایت نمیشود
نزدیک ساعت ۸، مراسم شروع میشود. خمیازه دانشآموزان را حتی از پشت ماسک هم میتوان دید. در میان سیل جمعیت خبرنگاران، عکاسان و خیرین مدرسهساز، روپوش سفید ناظر سلامت مدرسه پیداست. دختر جوان، گوشهای ایستادهاست و دقیق نگاه میکند به نحوه رعایت پروتکلهای بهداشتی در مدرسه. درباره رعایت پروتکلها در مدرسه منتخب اما نظر مثبتی ندارد. میگوید: «متاسفانه در این مدرسه، پروتکلهای بهداشتی صد در صد اجرا نشدهاست.»
او به جمعیتی اشاره میکند که در فاصله چند میلیمتری، در کنار هم، همنفس ایستاده و در تکاپو هستند. برخی از آنها حتی ماسک هم به صورت نزدهاند و بیمحابا، در میان دانشآموزان در رفتوآمدند. دوربین را از جیب روپوشش بیرون میآورد و عکس میاندازد از عکاسانی که روی دوش هم سوار شدهاند تا از محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش عکس بگیرند. ناظر سلامت زیرلب میگوید: «باید این بیقانونی را گزارش دهم.»
شرایط در دسته بهداشتی مدرسه هم زیاد خوشایند نیست. آبخوری و دسته مدرسه از هم دورند و دسته بهداشتی، جایی در زیرزمین، دور از رفتوآمد عموم است؛ تنها حسنی که وجود دارد. برای بیست دسته بهداشتی، فقط پنج روشویی و سه ظرف مایع دستشویی وجود دارد و اثری از رولهای دستمال کاغذی و سیستم تهویه نیست.
سردرگمی والدین
صدای حاجیمیرزایی در حیاط مدرسه میپیچد و تضمین میکند آموزش برای حدود ۱۵میلیون دانشآموز به بهترین شکل انجام میشود و پروتکلهای بهداشتی، سختگیرانه در مدارس اجرا خواهد شد. حسن روحانی، رئیسجمهور نیز خطاب به دانشآموزان و مسوولان مدرسه از نظارت و توجه به ضدعفونیکردن کلاسها، شستن دستها، استفاده از ماسک و رعایت فاصلهگذاری اجتماعی میگوید. بیرون مدرسه، مادرها و پدرها اما حواسشان به صحبتهای وزیر و رئیسجمهور نبوده و اصلاً گوش ندادهاند این دو مقام دولتی چه گفتهاند. تنها چیزی که برای آنها مهم است، رعایت پروتکلها در مدارس و حفظ سلامت فرزندشان است.
یکی از مادرها میگوید: «من به ضدعفونیکردن مدرسه اعتماد ندارم، مشکل اینجاست که پسرم هم خیلی به پروتکلها توجه نمیکند و نمیدانم چطور باید اطمینان داشتهباشم و او را به مدرسه بفرستم؟» چند مادر دیگر که ماسک به صورت دارند، حرف او را تایید میکنند. سردرگمی از برنامه آموزشی و شروع کلاسها یکی دیگر از دغدغههای مادرها و پدرهاست. یکی از پدرها میگوید: «من تازه پنجشنبه متوجه شدم پسرم باید به مدرسه برود.»
مادر دیگری از این که پسرش یکروزدرمیان باید به مدرسه برود، میگوید: « این طور مدرسه رفتن خیلی سخت و ویروس در کمین پسرم است.» مادر جوان دست میکشد روی سر پسربچه سه سالهاش که در حال چرتزدن است و میگوید: «من هنوز نمیدانم مدرسه چه تصمیمی برای دسته مدرسه گرفتهاست.» او از اینکه پسرش با شروع سال تحصیلی، هنوز دسته ندارد، نگران است. سرویسی که البته هنوز نمیداند چقدر ایمن است و راننده پروتکلهای بهداشتی را چگونه رعایت میکند.
ضدعفونی داوطلبانه
سکوت با برخورد چکش به صفحه آهنی شکسته میشود و سال تحصیلی جدید با به صدا درآمدن زنگ مدرسه رسماً کلید میخورد. بچههایی که تا چند دقیقه پیش با فاصله نشستهبودند روی صندلیها، با شروع زنگ، شیطنتشان گل میکند و از جا بلند میشوند و در صفهای نامنظم با فاصله اندک میروند درون ساختمان مدرسه. دانشآموزان راه نمیروند بلکه میپرند بالا و پایین، انگار که با به صدا درآمدن زنگ مدرسه، دکمه شیطنتشان روشن شدهاست. پسر نوجوانی با انگشت میزند به پشت گوش دوستش و ریز میخندد. حالا دانشآموزان نشستهاند پشت نیمکتهای نوی مدرسه تازهساختهشده. نیمکتها، دوتایی کنار هم چیدهشدهاند. روی یکی از آنها اما برچسب نشستن ممنوع زده، یکی از بچهها دقیقاً روی نیمکتی که نباید بنشیند، نشستهاست. کلاس پر از دانشآموز است؛ دانشآموزهایی که نگاه خسته و خوابآلودشان را میشود دید. پنجرههای قفلشده و راهروی باریک نیممتری، نمای دیگری است که بعد از نیمکتهای یکی در میان خالی دیده میشود. سرایدار مدرسه میدود توی راهروی شلوغ. از او درباره برنامه ضدعفونیکردن مدرسه میپرسیم که جواب میدهد: «از پنجشنبه تا به حال، دوبار کلاسها را ضدعفونی کردهام.» وقتی از برنامههای آتی میپرسیم، شانه بالا میاندازد به ندانستن و میدود به سمت یکی از کلاسها تا دستمالی بکشد روی نیمکتی که از نظر معاون مدرسه، کثیف است.
معاون مدرسه از کلاسها بازدید میکند و به تایید سر تکان میدهد. از برنامههای ضدعفونیکردن کلاسها که میپرسیم، جواب میدهد: «صحبت کردهایم تا پایگاه بسیج محل، هر دو روز یکبار یا حداقل هفتهای یکبار کلاسها را ضدعفونی کنند.»
وقتی از کمک وزارت آموزش و پرورش برای ضدعفونیکردن مدارس میپرسیم، سری از تاسف تکان میدهد و میگوید: «قرار بود وزارتخانه به مدارس کمک هزینه ضدعفونیکننده بدهد، اما تا امروز کمکی دریافت نکردهایم.» این درحالی است که بهتازگی وزیر آموزش و پرورش از کمک ۱۳۰میلیارد تومانی به مدارس خبر دادهبود.
آقای معاون حتی میگوید با مدیر آموزشوپرورش منطقه هم دراینباره صحبت کرده، اما جواب مدیر، قانعکننده نبودهاست. این اما تنها دلنگرانی این معاون نیست. او از مدیریت ورود و خروج دانشآموزانش به مدرسه نگران است. از اینکه طبق پروتکل بهداشتی مدارس، حضور دانشآموزان در مدارس فقط دو ساعت است و هر پایه تحصیلی باید در این دو ساعت درس بخوانند و بعد از گذشت دو ساعت به خانه بازگردند. او میگوید: «در هر مقطع تحصیلی، حدود ۱۵۰ دانشآموز درس میخواند که مدیریت ورود و خروج آنها در مدرسه و خارج از مدرسه سخت است و نمیتوانم تضمین کنم دانشآموزانی که بیرون از ساختمان هستند، سلامت بمانند. برای ورود و خروج دانشآموزان باید فکری کنیم.» حیاط خالی شده از افراد. یک پدر، دست پسرش را در دست گرفته و او را میکشد و از مدرسه بیرون میبرد. هنوز ۹ صبح نشدهاست، زنگ نمادین مدرسه بیصدا در باد تکان میخورد. زنگ آخر مدرسه، زمان پایان درس خواندن است، مدرسه تعطیل شدهاست. انگار که هیچکدام از مسوولان آموزشی، وزیر آموزشوپرورش و استاندار در مدرسه حاضر نبودهاند.