1403/07/15

بیا نی نی

سایتی برای نی نی ها و مامانا

چه جمله‌هایی را نباید به فرزندتان بگویید؟

چه جمله‌هایی را نباید به فرزندتان بگویید؟

چه جمله‌هایی را نباید به فرزندتان بگویید؟

این آرزوی هر پدر و مادری است که فرزندانش زندگی موفقی داشته باشند و به همین خاطر هم هست که همیشه یک مشت نصیحت و راهکار ریز و درشت آماده دارند و بسته به موقعیت‌‌های مختلف یکی از آن راهکارهای دست اولشان را رو می‌‌کنند به خیال اینکه می‌‌تواند به بچه‌‌ها در راه پر پیچ و خم زندگی کمک شایان توجهی کند! 
این نصیحت‌‌ها و راهکارها حتما در کوتاه‌‌مدت اثر مساعد و موافقی دارند. اما درنهایت منجر به افسردگی و موفقیت کم‌‌تر می‌‌شوند. در ادامه چندتا از جمله‌‌هایی که نباید به فرزندتان بگویید را می‌خوانید. نگران نباشید ما جمله جایگزین را نیز به شما پیشنهاد میکنیم.
 

کودک تنها

می‌گویید: روی آینده تمرکز کن. حواست به نتیجه کار باشه

جمله جایگزین: در لحظه زندگی (یا کار) کن

تمرکز کامل و شدید داشتن کار سختی است. تحقیقات نشان داده که ذهن ما تمایل دارد ۵۰% از زمان بیداری‌‌مان را برای خودش در افکار مختلف پرسه بزند و مدام حواسمان را پرت کند. و وقتی در این مواقع ما یا در گذشته‌‌ها غرق می‌‌شویم یا به آینده می‌رویم و با کلی نگرانی برمی‌‌گردیم. حاصل این افکار پرسه زننده چیزی جز احساسات منفی مثل عصبانیت، پشیمانی و استرس نیست.

ذهن که دائما تلاش می‌‌کند بر آینده تمرکز داشته باشد، (از گرفتن نمرات خوب در امتحانات پایان ترم تا رفتن به دانشگاه) مستعد اضطراب و ترس بیشتری خواهد بود. درحالی که ذره‌‌ای استرس می‌‌تواند نقش مشوق را بازی کند. اما در مقابل استرس‌‌های مزمن و طولانی مدت به سلامت و همچنین توانایی‌‌های فکری و ذهنی مثل توجه و حافظه آسیب می‌‌رساند. در نتیجه، تمرکز بیش از حد بر آینده، درواقع می‌‌تواند عملکرد ما را مختل کند.
اگر بچه‌‌ها یاد بگیرند که چطور در لحظه اکنون زندگی کنند، بیشتر احساس خوشبختی کرده و عملکردشان هم بهتر می‌‌شود. و وقتی فرد خوشحال باشد، سرعت یادگیری‌‌اش بالا می‌‌رود، خلاقانه‌‌تر فکر می‌‌کند و حل مشکلات برایش آسان‌‌تر می‌‌شود. تحقیقات نشان داده که احساس خوشحالی و خوشبختی، کارایی انسان را حتی تا ۱۲% بالاتر می‌‌برد. همچنین احساسات مثبت شما را در برابر استرس منعطف‌‌تر کرده و کمک می‌‌کند بهتر با چالش‌‌ها و شکست‌‌ها برخورد کنید و بتوانید خیلی سریع‌‌تر به حالت عادی برگردید.
قطعا این موضوع که بچه‌‌ها هدفی داشته باشند و برای رسیدن به آن تلاش کنند، برایشان خیلی خوب است. اما به جای اینکه مدام به آن‌‌ها گوشزد کنید که حواسشان به لیست کارهای انجام دادنی باشد، کمکشان کنید تا روی وظیفه یا مکالمه‌‌ای که الان درحال انجام آن هستند، تمرکز داشته باشند.

 

صحبت کردن با فرزند

می‌گویید: استرس همیشه هست. به خودت فشار بیار و جا نزن

جمله جایگزین: یاد بگیر خیلی به خودت سخت نگیری

بچه‌‌ها در سنین نوجوانی احساس اضطراب دارند، نگران نمره‌‌هایشان هستند و برای داشتن رتبه خوب بین همکلاسی‌‌ها تحت فشار قرار دارند. بسیار ناراحت کننده است که در برخی مناطق بچه‌‌ها از روی استرس دست به خودکشی می‌‌زنند.
راهی که ما بزرگترها برای زندگی کردن پیش گرفته‌‌ایم، به بچه‌‌ها این حس را القا می‌‌کند که استرس بخش اجتناب ناپذیر یک زندگی موفق است. ما مصرف کافئین را کم کرده و برای روزهایمان بیش از حد ممکن برنامه‌‌ریزی می‌‌کنیم. همیشه داریم با تمام سرعت پیش می‌‌رویم تا جایی که خستگی ما را از پا دربیاورد و شب‌‌ها خودمان را با قرص خواب و آرام بخش‌‌های دیگر راهی بستر می‌‌کنیم.
درکل این سبک زندگی نمی‌‌تواند الگوی خوبی برای بچه‌‌ها باشد. جای تعجب نیست که نتایج تحقیقات نشان داده بچه‌‌هایی که والدینشان شدیدا درگیر کار هستند، بیشتر از همسالان‌‌شان در مدرسه، خود را از پا در می‌‌آورند.
متخصصان به والدین پیشنهاد می‌‌کنند، مهارت‌‌هایی را به بچه‌‌هایشان آموزش دهند که بتوانند با کمک آن‌‌ها در مقابل شرایط استرس‌‌زا مقاوت نشان داده و سریع به حال عادی و آسودگی برگردند. وقتی ما نمی‌‌توانیم شرایط زندگی و کاری را که در مدرسه و محیط کار با آن مواجهیم، تغییر دهیم، پس باید به سراغ تکنیک‌‌هایی مثل مدیتیشن و یوگا برویم تا بتوانیم بهتر از پس فشارهای پیش‌‌رو برآییم. این راه‌‌ها به بچه‌‌ها کمک می‌‌کند تا یاد بگیرند دستگاه عصبی پاراسمپاتیک «استراحت و هضم» (به عنوان نقطه مقابل پاسخ «جنگ یا گریز») به کار ببرند.
 

صحبت کردن و تربیت فرزند

می‌گویید: مشغول باش!

جمله جایگزین: از بیکاری لذت ببر

مردم در جوامع غربی، حتی در اوقات فراغتشان هم به جای تجربه احساسات ملایمی مثل آرامش و سکون، تمایل دارند دنبال احساسات مثبت قوی و شدید مثل هیجان بروند. درحالی که در کشورهای آسیای شرقی این موضوع کاملا برعکس است. این یعنی برنامه بچه‌‌های ما مثل بچه‌‌های غربی پر است از فعالیت‌‌های فوق برنامه‌‌ای و سفرهای کوتاه خانوادگی و زمان استراحت خیلی کمی برای آن‌‌ها باقی می‌‌ماند.
هیجان، سرگرمی و جستجوی تجربیات جدید هیچ اشکالی ندارد. اما هیجاناتی مثل استرس، با استفاده از سیستم «جنگ یا گریز» باعث خستگی فیزیولژی ما شده و به این ترتیب ناخواسته و بی‌‌خبر بچه‌‌هایمان را مجبور می‌‌کنیم بعد از مدرسه یا آخر هفته‌‌ها همه انرژی خود را بسوزانند و این باعث می‌‌شود وقتی که به انرژی بیشتری نیاز دارند، ناگهان کم بیاورند و انرژی‌‌شان ته بکشد.
علاوه بر این، تحقیقات نشان می‌‌دهد که وقتی تمرکز نمی‌‌کنیم، مغز ما ایده‌‌های درخشان بیشتری از خودش بروز می‌‌دهد. درست مثل ماجرای ارشمیدس در حمام. بنابراین، به جای اینکه برنامه بچه‌‌ها را پر کنیم از کلاس و فعالیت‌‌های تقویتی، باید زمانی را فراهم کنیم که بتوانند با وسایل خودشان تنها باشند. فرقی نمی‌‌کند که در اتاق انتظار نشسته باشند یا درحال رفتن به مدرسه باشند،بچه‌‌ها می‌‌توانند هر موقعیتی را به یک فرصت برای بازی تبدیل کنند. ممکن است فعالیت‌‌های آرامی مثل کتاب خواندن یا دراز کشیدن زیر یک درخت و زل زدن به ابرها را انتخاب کنند. کارهایی که به آن‌‌ها اجازه می‌‌دهد از نقطه‌‌ای صلح‌‌آمیزتر و متمرکزتر، به باقی زندگیشان نزدیک شوند. تعیین زمان بیکاری برای بچه‌‌ها کمکشان می‌‌کند تا خلاق‌‌تر شوند و مهم‌‌تر اینکه به آن‌‌ها یاد می‌‌دهد آرام و ریلکس باشند.
نکته مهم این است که هرگز آن‌‌ها از فرصت‌‌های یادگیری محروم نکنید یا آن‌‌ها را به چالش نکشید که چیزی یاد بگیرند؛ بلکه برنامه شلوغ و متعهد کردن آن‌‌ها چیزی است که فرصت یادگیری بازی مستقل را از آن‌‌ها می‌‌گیرد، دیگر نمی‌‌توانند با خودشان و خیالبافی‌‌هایشان تنها باشند، و یاد نمی‌‌گیرند به جای اینکه با انجام کاری خوشحال باشند، فقط با بودن و استراحت کردن شادی را حس کنند.
  

کودک تنها

می‌‌گویید: توانایی‌‌هات رو بیشتر کن

جمله جایگزین: اشتباه کن و شکست خوردن را یاد بگیر

پدر و مادرها دوست دارند که بچه‌‌هایشان را با نقاط قوت و استعدادهای ذاتی‌‌شان معرفی کنند. مثلا می‌‌گویند بچه ما «مخ ریاضی» است یا «معاشرتی» است یا «برای خودش یه پا پیکاسو» است. اما تحقیقات دانشگاه استنفورد نشان می‌‌دهد که درواقع این ذهنیت‌‌ها بچه‌‌ها را به یک شخصیت متصل می‌‌کند و باعث می‌‌شود کمتر بخواهند چیزهای جدید را امتحان کنند که شاید خیلی هم در آن‌‌ها خوب نباشند. مثلا وقتی بچه‌‌ای بخاطر ورزشکار بودن تشویق می‌‌شود، تمایل کمتری به ترک منطقه امن خودش داشته و سمت تجربه جدیدی مثل بازی در یک تئاتر مدرسه‌‌ای نمی‌‌رود. این موضوع بچه‌‌ها را مضطرب‌‌تر و افسرده‌‌تر می-کند، وقتی که با یک چالش یا شکست مواجه می‌‌شوند. چرا؟ چون باور دارند که اگر در یک منطقه مشخص با موانع مواجه شوند، یعنی برای آن فعالیت «خیلی خوب نیستند». این جمله را نباید به فرزندتان بگویید.
اما مغز ما عاشق یادگیری چیزهای جدید است. و خیلی خوب است که تا وقتی جوان هستیم از اشتباهاتمان درس بگیریم. بنابراین به جای اینکه نقاط قوت بچه‌‌ها را شناسایی کنید، به آن‌‌ها یادآوری کنید تا زمانی که تلاش کنند، می‌‌توانند هرچیزی را یاد بگیرند. تحقیقات نشان می‌‌دهد که بچه‌‌ها با دانستن این موضوع که برای پیشرفت فقط به یک تلاش کوچک اضافی نیاز دارند، در هنگام مواجه با چالش‌‌ها خوشبین‌‌تر و حتی مشتاق‌‌تر می‌‌شوند و نسبت به خود و توانایی‌‌هایشان احساس سرخوردگی کمتری می‌‌کنند.
 

کودک تنها

می‌‌گویید: ضعف‌‌هات رو بشناس . اینقدر شل و وارفته نباش.

جمله جایگزین:هوای خودت رو داشته باش!

ما خیال می‌‌کنیم که انتقاد برای بهبود و خودسازی خیلی مهم است. درحالی که خود آگاهی، مهم‌‌تر است؛ پدر و مادرها اغلب به طور تصادفی به بچه‌‌ها یاد می‌‌دهند که حسابی از خودشان انتقاد کنند! مثلا اگر مادر یا پدری به فرزندش بگوید که باید سعی کند بیشتر اجتماعی باشد، ممکن است بچه این جمله را انتقادی به شخصیت درونگرای خودش درنظر بگیرد.
اما تحقیق در مورد خود انتقادی نشان داده که این باعث تخریب خود شخص می‌‌شود. خود انتقادی توجه شما را فقط به اشتباهاتتان جلب می‌‌کند و اعتماد به نفستان را پایین می‌‌آورد. باعث می‌‌شود از شکست بترسید که این هم به عملکردتان آسیب می‌‌زند. باعث می‌‌شود خیلی راحت تسلیم شوید و تصمیم‌‌گیری را برایتان سخت می‌‌کند. خود انتقادی در هنگام مقابله با چالش‌‌ها شما را افسرده‌‌تر و نگران‌‌تر می‌‌کند.
درعوض، والدین باید باید بچه‌‌ها را به دلسوزی برای خودشان تشویق کنند. یعنی وقت شکست و ناکامی با خودشان مثل یک دوست رفتار کنند. این به این معنی نیست که بچه‌‌ها می‌‌توانند خودخواه باشند یا از زیر مشکلات شانه خالی کنند و جیم شوند. بلکه یعنی لازم نیست در حق خودشان ضعیف کشی راه بی‌‌اندازند. مثلا یک بچه خجالتی که نسبت به خودش حس دلسوزی دارد، به خودش می‌‌گوید بعضی وقت‌‌ها خجالتی بودن هم بد نیست و اینکه فقط شخصیتش به اندازه بقیه اجتماعی نیست. به این ترتیب است که می‌‌تواند برای بیرون آمدن از پوسته خودش هدف‌‌های کوچک و قابل مدیریت بچیند. این طرز فکر به او اجازه خواهد داد تا در برابر چالش‌‌ها برتری داشته باشد، مهارت‌‌های اجتماعی جدیدی کسب کند و از اشتباهاتش درس بگیرد.
 

مثبت حرف زدن با کودک

می‌‌گویید: دنیا خیلی شیر تو شیره، حواست باشه که همیشه اول بشی

جمله جایگزین: با بقیه مهربون باش

تحقیقات نشان می دهد که ارتباطات اجتماعی ما از دوران کودکی مهمترین پیش‌‌بینی‌‌کننده سلامت، شادی و حتی طول عمر هستند. داشتن روابط مثبت با دیگران برای آسایش ما ضروری است، و این آسایش بر توانایی‌‌های فکری و موفقیت‌‌های نهایی ما تاثیر می‌‌گذارد.
علاوه بر این، صرف نظر از مهارت‌‌های واقعی، توانایی دوست داشتن دیگران یکی از قوی‌‌ترین پیش‌‌بینی‌‌کننده‌‌های موفقیت است. تحقیقات نشان می‌‌دهد که شما به کسانی که در اطرافتان هستند، محبت می‌‌کنید و به جای تمرکز داشتن روی خودتان، با این کار روابط حمایتی ایجاد می‌‌کنید. به این ترتیب در درازمدت هم موفق‌‌تر خواهید بود؛ تا زمانی که به خودتان اجازه ندهید از مزایای این روابط محروم بمانید.
بچه‌‌ها به طور طبیعی مهربان و دلسوز هستند. اما همین بچه‌‌ها هم رفته رفته دچار خود درگیری می‌‌شوند. بنابراین مهم است که غرایز طبیعی بچه‌‌ها را به مراقبت از احساسات دیگران تشویق کنیم و به آن‌‌ها یاد بدهیم که گاهی دنیا را از نگاه دیگران ببینند و خودشان را جای آن‌‌ها بگذارند.
درست است که آن بیرون دنیا پر از سختی است. اما اگر همه ما کمتر روی رقابت‌‌های جانگیر تمرکز کنیم و به کنار آمدن با یکدیگر اهمیت بیشتری بدهیم، از سختی دنیا هم به مقدار زیادی کم می‌‌شود.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *